چشم اندازی دیگر...
با کلیدی اگر می آیی
تا به دست خود از آهن تفته قفلی بسازم.
گر باز می گذاری در را،
تا به همت خویش
از سنگ؛ پاره سنگ دیواری برآرم._
باری دل در این برهوت
دیگر گونه چشم اندازی می طلبد.
*
قاطع و بُرّنده
تو آن شکوه پاره پاسخی ،
به هنگامی که اینان همه نیستند
جز سوالی خالی به بلاهت.
*
هم بدان گونه که باد
در حرکتِ شاخساران و برگ ها،
از رنگ هایِِ ِ تو سایه یی شان باید
گر بر آن سَرَند
که حقیقتی یابند.
هم به گونه ی باد
- که تنها از جنبش ِ شاخ ساران و برگ ها –
و عشق
- کز هر کُناکِ تو-
*
باری دل در این برهوت
دیگر گونه چشم اندازی می طلبد.
شاملو
منبع:http://www.zibatarinshereno4.blogfa.com/
نظرات شما عزیزان: